نگاهی به جنبش کارگری ایران و تصرف شورایی کارخانهها
بهرام دزکی
مبارزات کارگران هفت تپه بر علیه سرمایه در این دوره از مبارزات کارگری بدون آن که پشتیبانی و حمایت دیگر کارگران را داشته باشد؛ با ایستادگی و مقاومت در مقابل یورش سبعانه بربرمنشانهی سرمایه و دولت آنها توانست بخشی از دستمزدهای ناچیز معوقه خود را از چنگ سرمایه بیرون بکشد. آنها با مبارزه توانستند بخش کوچکی از جنبش کارگری علیه سرمایه را به نمایش بگذارند و برای دیگر کارگران جنبش کارگری، تجربهی درسآموزی داشته باشند. اما این نکته را هم به یاد آوریم که در شرایطی که دستمزدها در پایینترین سطح ممکن قرار دارند و کفاف نان خالی را هم نمیدهد و بیکاری بیداد میکند؛ تجمع کارگران بیکار در خوزستان، یزد، اصفهان و… مبارزات کارگران برای گرفتن دستمزدهای شبه رایگان و معوقه به صورت عمده، پراکنده و غیرمتشکل بود. بدون سازماندهی ضد سرمایهداری با وجودی که این اعتراضات در سرتاسر ایران وجود دارد، اما از داشتن یک سازماندهی سراسری شورایی بی بهره است. از این جهت است که میگوییم جنبش کارگری، آگاهانه با سری آگاه و سرمایهستیز وارد پیکار علیه سرمایه نشده است. اما این جنبش خودپوی خودجوش با تمام ضعفهایش از رویکردهای رفرمیستی چپ و راست که بستنشینی و دخیل بستن به امامزادههای بورژوازی از نوع مجلس، اداره ی کار و… دوری گزید؛ با اتکا به نیروی کار علیه سرمایه خیز برداشت و از ترفندهای بورژوازی و شبیخون زدنهای نیروهای سرکوب نهراسید، بلکه به مقابله برخاست.
از این تجربهها میتوان در نبردهای بعدی مبارزه با سرمایه درس گرفت. یکی از موضوعاتی که در این مقطع از جنبش کارگری مطرح شد؛ این بود که یکی از کارگران سندیکالیست، سخنی با این مضمون داشت که خودمان کار تولید را به دست میگیریم، خودمان شرکت را مدیریت میکنیم و نیازی به این افراد ناکارآمد نداریم. موضوعی که خیلی از دوستان جنبش کارگری با نام کنترل کارگری از آن یاد میکنند. در همین مدت، کارگران شرکت کمباین تبریز که مدیرعاملاش فراری است؛ کارگرانی که دستمزدهایشان سالهاست به تعویق افتاده است اعلام داشتند که خود به صورت دستجمعی کارخانه را تصرف و راهاندازی خواهند کرد. کارگران آماده انجام این کار شدند، اما بلافاصله تعدادی از سرمایهداران خصوصی و دولتی مدعی طلبکاری از مدیرعامل گردیدند. مدیرعاملی که با خالی کردن حسابهای بانکیاش که از استثمار کارگران انباشت کرده بود، فراری شده است. این سرمایهداران طلبکار با حمایت نهادهای حاکمیت سرمایه و واسطهگری شورای اسلامی قصد دارند ابزار کار و زمین شرکت را به جای طلب خود مصادره کنند. کارگران حدود بیست روز بیشتر خود اقدام به تولید کردند تا از این طریق بتوانند مایحتاج زندگی خود را تامین کنند و در صورت امکان بخشی از دستمزدهای معوقهی خود را از راه فروش ضایعات تامین نمایند، اما این سرمایهدارها برای وصول طلبهای خود با گرفتن حکم از قوهی قضاییه و ضابطان این نهاد سرمایهداری، دربهای این شرکت را مسدود کردند. کارگران پشت درهای بسته صف کشیدند تا از خروج سرمایه جلوگیری کنند.
به موضوع کارگران هفت تپه برمیگردیم. کارگران درگیر و دار مبارزه برای گرفتن دستمزدهای معوقه در بیست و پنجم دی ماه بودند. علی بخشی، یکی از کارگران سندیکالیست، در جمع کارگران به خشم آمده و خطاب به مدیران سرمایه و نیروهای انتظامی آماده برای سرکوب کارگران گفت: خود ما کارگران مدیریت تولید یا در واقع مدیریت استثمار کارگران را به دست میگیریم. حرف او در واقع این بود که به صورت قانونمند چرخ تولید ارزش اضافی را برای صاحب سرمایه به دست خویش میگیریم و خطاب به کارگران گفت: این کارخانه ارثیهی نسلهای گذشته است که به ما رسیده است. او نگفت که سرمایه محصول استثمار نسلهای کارگری حال و گذشته است. اگر بحث این گونه شروع میشد، شاید پیامدش آن میشد که کنترل کارخانه را به صورت شورایی به دست گیریم و تولید و توزیع را شورایی پیش بریم. علی بخشی، یکی از کارگران هفت تپه، مسلما نگران شرایط اسفناک همزنجیراناش بود و میخواست که زن و فرزندان آن کارگران گرسنه نباشند. در نیت خیر او جای شکی نیست، اما راه حلی که پیشنهاد میکرد نه تصرف کارخانه از طریق اعمال قدرت شورایی و ضد سرمایهداری تودهی کارگر، نه تدارک و تجهیز و سازمانیابی کارگران برای برنامهریزی و ادارهی شورایی کار و تولید، که فقط جایگزینی مدیرعامل فعلی سرمایه با چند سندیکالیست از جنس خودش بود. در صحبتهایش گفت: مدیریت شرکت هفت تپه توان مدیریت تولید و اجرای قانون کار را ندارد. ما تولید را در کانال سوددهی میاندازیم و دستمزدها را به موقع میدهیم و به صاحبان سرمایه ارزش اضافی بیشتر خواهیم داد.
علی بخشی سخنی از برنامهریزی تولید به وسیلهی شوراهای کارگری و خلع ید از صاحبان سرمایه و این که این سرمایه حاصل استثمار کارگران است؛ نزد. فرق است بین این که بگوییم کارخانه ارثیهی پدران ماست که به ما رسیده است تا بگوییم این سرمایه حاصل استثمار ما کارگران و پدرانمان است و آن چه صاحبان سرمایه انباشت کردهاند، چیزی نیست جز آن که با نیروی کار ما و نسلهای کارگری گذشته آفریده شده است. او نگفت هست و نیست جهان سرمایهداری با نیروی کار کارگران جهان تولید گردیده است. نگفت سرمایهها از استثمار ما کارگران بر هم انباشته شده است. رویکرد سندیکالیستی اتحادیهساز نمیخواهد چهارچوبهای سرمایه را بشکند، حتی زمانی هم که از شورا و سندیکا حرف میزند، فرسنگها با رویکرد شورایی ضد سرمایهداری تفاوت دارد. رویکرد شورایی در قیام 57 هم ماهیت ضد سرمایهداری نداشت، نمیخواست کارگران متشکل در شوراها مصدر کار باشند، بالعکس بر استثمار و بردگی مزدی صحه میگذاشتند و تنها بر روی مطالباتی چون افزایش دستمزد، دو روز تعطیلی در هفته، پای میفشردند. تسخیر خانههای خالی در دستور کار شوراها نبود و شوراها در کارخانه به مدیریت در کار تولید ارزش اضافی کمک میکردند. از حاکمیت سرمایه میخواستند که برای کارگران مسکن بسازد. در آن شرایطی که دولت بورژوازی در حال استقرار بود، دیدگاههای بورژوازی از موتلفه گرفته تا رفرمیسم راست، ذوب در رهبریت تا رفرمیسم میلیتانت، از مصادرهی سرمایههای حاصل از نیروی کار کارگر میگفتند، اما فقط به این معنی که سرمایهها از دست مالکان پیشین به مالکیت دولت یا سرمایهداران خصوصی جدید در آید.
مصادرهی سرمایهها به وسیلهی خالقان سرمایهها و ادارهی کارخانهها به وسیلهی کارگران یعنی خیز برداشتن برای آن که به جدایی کارگر از محصول کارش پایان داده شود؛ یعنی سازماندهی تولید در راستای نیاز آحاد کارگران، توزیع بر حسب نیاز آحاد افراد جامعه. شوراهای کارگری، شوراهایی هستند که بتوانند به این گونه کارها همت گمارند. ظرفیت این کار به طور خودجوش در تودههای کارگر وجود دارد. اما آنها برای انجام این کار باید خود را شورایی و سرمایهستیز سازمان دهند. متاسفانه پیشروان رویکرد ضد سرمایهداری در بدنهی کارگری فعال نیستند؛ رویکردهای بورژوازیی را عملا و در عرصهی کارزار واقعی به چالش نکشیدهاند. نگاه غالب به شوراها، نگاهی رفرمیستی است. به شوراها به مثابه تشکلی که در آن کارگران دخالتگرند نگاه نمیشود. اما شوراها تشکلی نیست که صرفا در مقطعی چون دمادم انقلاب که کارگران برای نابودی سرمایهداری خیز برداشتهاند، مطرح باشد. رویکردهای بورژوازی به شورا این است که شورا در موقع قیام، قدرت را به دست بگیرد. شورا را برای گرفتن قدرت لازم دارد و آن گاه که چون پلکانی بتوان برای رسیدن قدرت از آن استفاده کرد؛ شوراها را کنار میگذارند. در انقلاب اکتبر، شوراها به طور خودجوش بالیدند و در سرنگونی دولت کرنسکی همه کار کردند، اما بلشویکها چون قدرت را به دست گرفتند؛ شوراها را کنار زدند.
رویکردی که در انترناسیونال دوم به وسیلهی برنشتاین و کائوتسکی پی افکنده شد و در کمینترن تئوریزه و مدون شد و کارگران را ناکارآمد در مبارزهی سیاسی قلم زد و کار مبارزهی سیاسی و سوسیالیسم را هنر اندیشمندان و خبرگان حزبی جا زد. نتیجهاش آن شد که مبارزه برای مطالبات روز طبقهی کارگران را محدود به مطالبات صرف اقتصادی کرد و مبارزه برای نابودی مناسبات کارمزدی را به فردایی نامعلوم حواله کرد. چون مبارزهی ضد سرمایهداری طبقهی کارگر را نفی میکنند؛ به این درک ضد کارگری و رفرمیستی متوسل میشوند که طبقهی کارگر نمیتواند پیگیر مبارزات ضد سرمایهداری و پایان دهندهی مناسبات سرمایهداری باشد. و از سوی دیگر، مبارزات کارگری را به سرنگونی بورژوازی حاکم محدود میکنند. در حالی که طبقهی کارگر یگانه نیرویی است که میتواند و باید برای لغو کار مزدی، محواستثمار، محو هر نوع جدایی کارگران از کار و محصول کار، محو روابط کالایی بین انسانها، نابودی هر گونه نابرابری میان زن و مرد و تحقق آرمانهای والای انسانی مبارزه کند. مبارزه علیه سرمایه، تاکتیک و استراتژی همگن دارد. در حالی که برای افزایش دستمزد و گرفتن دستمزدهای معوقه مبارزه میکند؛ این مبارزه را لحظهای و سنگری از جنگ برای الغای کار مزدی و بنیاد سرمایهداری میسازد. باید شوراها را همه جا به وجود آورد، شوراها بایستی با پراتیک خود، نمادی از دنیای انسانی بعد از اضمحلال مناسبات سرمایهداری گردند. باید به یک جنبش نیرومند سرمایهستیز سراسری و شورایی تبدیل شوند.
خسرو غلامی با استناد به گفتهی اسماعیل بخشی که «خودمان میرویم توی مدیریت مینشینیم و هفت تپه را اداره میکنیم» میگوید: «سخنان کوتاه مبحث «کنترل کارگری» را بار دیگر در جنبش کارگری مطرح کرد.» آیا کارگران هفت تپه و یا هر مرکز تولیدی بحرانزده در شرایط کنونی ایران، امکان اجرایی کردن «اداره کردن» را دارند؟!
رفتن و نشستن در جای مدیریت «آباد کردن هفت تپه» هیچ سنخیتی با تصرف کارخانه توسط شوراهای کارگری به عنوان یک لحظه و یک جزء از پیکار سراسری و شورایی طبقهی کارگر علیه سرمایهداری ندارد. آن چه اسماعیل بخشی گفته است، شاید خیلی هم به مذاق صاحبان سرمایه و دولت سرمایهداری بد نیاید. این که چند سندیکالیست به جای مدیرعامل شرکت، وظیفهی رتق و فتق کارهای مربوط به چرخهی تولید سرمایهداری و استثمار کارگران را به دست گیرند، این که این سندیکالیستها کارگران را هر چه شدیدتر استثمار و اضافه ارزش انبوه حاصل استثمار آنها را تحویل مالکان دولتی و خصوصی سرمایه دهند، کاری نیست که خیلی ناخوشایند سرمایهداران باشد. این که خسرو غلامی حتی این پیشنهاد اسماعیل بخشی را هم غیرممکن میخواند، به نظر میرسد که او دوست دارد برای سرمایهداران و دولت سرمایه نقش کاسهی داغتر از آش را بازی کند.
کارگران میتوانند در مدیریت شرکت کنند و شرکت را «آباد کنند». آباد کردن یا بالا بردن تولید ارزش اضافی کارخانه، افزایش سود صاحبان سرمایه است و این به معنی برنامهریزی شورایی سرمایهستیز کار و تولید توسط کارگران نیست. در مقطع قیام 57 و بعد از آن، خیلی از کارخانههایی که صاحبان آن ها خارجی یا ایرانی بودند فرار کردند. کارگران این واحدها در معیت سرمایهداران نوپا، شرکتهای بحرانزده را راهاندازی کردند. کم نبودند مواردی که خود کارگران، تولید و خرید مواد اولیه را به دست گرفتند و به جای مدیران فراری، چرخ تولید ارزش اضافی را به حرکت در آوردند. کارگران این کار را میکردند فقط برای این که از بیکاری خلاصی یابند و هزینهی معاش خود را به دست آرند، اما کار آنها خللی در استثمار شدن آنها توسط سرمایه پدید نمیآورد. آنها ظاهرا اداره کنندهی شرکت بودند، اما توسط کل سرمایه یا سرمایهی اجتماعی ایران استثمار میگردیدند.
کارگران کمباینسازی هم راسا بدون وجود مدیر عامل، کارخانه را راهاندازی کردند. کارخانه سرمایههایش به وسیلهی مدیرعامل به یغما رفته بود. از پول – سرمایه خبری نبود. کارگران با فروش ضایعات کار تولید را شروع کردند. سرمایهداران طلبکار دولتی و خصوصی با حمایت دولت سرمایه و کارچاقکنی شورای اسلامی کار با مسدود کردن درب شرکت، کارگران را از کار بازداشتند. راهاندازی کارخانهی کمباین نیز کنترل شورایی بر کارخانه نیست. تولید در چارچوب نظام سرمایهداری است که صاحبان سرمایه و دولت از تولید ارزش اضافی و سود آن منتفع میشوند.
آن چه در سال 57 یا در مورد هفت تپه اظهار شد، کارهایی که در کمباینسازی در جهت تولید شروع شد با کنترل کارگری شورایی که سرشت ضد سرمایهداری بنمایه آن است؛ فرق دارد. نگاه خسرو غلامی به کنترل کارگری نگاه یک بخش بورژوازی است. کارگران هر کجا احساس کنند میتوانند چنگ در چنگ سرمایه بیندازند، درنگ نمیکنند. این خودپویی در جهت نابودی مناسبات سرمایهداری که مارکس به آن اشاره دارد و میگوید منشاءِ کمونیسم پرولتاریای بی چیز رانده شده از جامعه است؛ در پرولتاریا به طور سرشار وجود دارد. کارگر هر گاه در مبارزاتاش به طور واقعی احساس قدرت کند، هر گاه این قدرت توسط سندیکالیستها در نظم و قانون سرمایه دفن نشده باشد، به هر میزان که بتواند کارزار ضد سرمایهداری را عمق میبخشد و پیش میبرد. در قرن چهاردهم در شهر فلورانس، کارگران خواستار حکومت کارگری میشوند یا کارگران شیلات انزلی خواستار مصادرهی کل سرمایهی سرمایهدار روسی صاحب شیلات میشوند. ما این ظرفیت را داریم، باید آن را بشناسیم، رشد دهیم، بارور کنیم، یک قدرت سازیم، این قدرت را در جنگ علیه سرمایه به کار گیریم. سرمایهداران را مجبور به عقب نشینی و تسلیم کنیم و سرانجانم سرمایهداری را نابود سازیم.
اسفند 1396