تنزل روزافزون معیشت کارگران و بازار کساد صاحبان خودروسازی­ها

 

جمعی از کارگران ضد سرمایه­داری

 

این روزها به همان اندازه که بازار فروش خودروهای ایرانی سرد است، بازار گفتگو درباره دلیل این کسادی داغ است. برخی می­گویند تاثیر قرارداد هسته­ای است و اضافه می­کنند که: «سرمایه­داران خارجی گروه گروه به بازار داخلی روی می­نهند، اتوموبیل­های پر کیفیت ساخت اروپا و امریکا وارد بازار ایران می­شوند، سرمایه­های خارجی به کشور هجوم می­آورند و دست به کار تولید خودرو می­گردند، مملکت از مدل­های مختلف اتوموبیل پر می­شود، برکت رقابت همه جا را می­گیرد و مشتریان خرید این کالا با مشاهده این وضعیت ترجیح می­دهند که صبر کنند و چند صباحی از خرید خودرو چشم پوشند...» عده­ای می­گویند علت رکود بازار خودرو، بالا رفتن سرسام آور قیمت­ها است. وزیر اقتصاد دولت روحانی سرچشمه ماجرا را توطئه دشمنان «صنعت ملی» می­داند!! عده­ای کیفیت نازل تولیدات داخلی را مطرح می­کنند و خیلی­های دیگر، حرف­های دیگر دارند.

در این میان ما کارگران هم طبیعتا حرف­های خود را داریم. تفاوت کلام ما با دیگران در این است که مجبوریم ریشه­ها را ببینیم. این کار نیاز مبرم زندگی و شرط کارساز بودن مبارزه طبقه ماست. سرمایه­داران و دولت­ها و نمایندگان فکری و سیاسی سرمایه بالعکس، شالوده کارشان بر پوشاندن و وارونه کردن واقعیت­ها و انداختن پرده ضخیم بر روی تمامی ریش­های رویدادها است. برای آنان نیز این کار جبر زندگی است؛ زیرا که دفن ریشه­های آن چه جریان دارد و مخفی نمودن اساس واقعیت­ها، شرط لازم شستشوی مغزی توده­های طبقه ما، سرکوب فکری ما، به گمراه بردن مبارزات ما و بالاخره به کمک همه این­ها تامین بقای بیشتر سرمایه­داری است. برای این که واقعا ضد سرمایه­داری مبارزه کنیم، چاره­ای نداریم جز این که ریشه­ها را جستجو نمائیم. تمامی ابهت و اعتبار و آگاهی بخشی و عظمت کار انسانی مانند مارکس برای ما کارگران جهان هم همین بود که در شناخت سرمایه­داری و در یافتن راه واقعی پیکار علیه این نظام، دست بر ریشه می­نهاد. باید هر چه بیشتر از او بیاموزیم، از جمله در مورد حادثه کسادی بازار خودرو هم باید همین کار را بکنیم. پس به این بپردازیم که اگر در دیده یک کارگر آگاه ضد سرمایه­داری بنشینیم، این ماجرا را چگونه خواهیم دید.

اکثریت کارگران ایران اهل خرید خودرو نیستند، به این دلیل بسیار روشن که آن­ها حتی به شرط اشتغال، با دستمزدهای محقر سنار و سی شاهی قادر به سیر کردن شکم بچه­های گرسنه خویش یا تأمین هزینه دارو و دکتر و درمان و کتاب و قلم و شهریه مدرسه آن­ها هم نمی­باشند، تا چه رسد به این که خودرو بخرند، اقساط ماهیانه سنگین آن را پرداخت نمایند، یا هزینه تعمیر و سوخت و تهیه قطعات فرسوده­اش را فراهم سازند. این یک موضوع واقعی است و درباره اکثریت خانواده­های کارگری مصداق دارد. اما خودرو در شرایط امروز جهان، از جمله در همین سیاه­چال مخوف سرمایه­داری ایران به هیچ وجه یک وسیله لوکس نیست. نه فقط لوکس نیست که نیاز مبرم زندگی هر کارگری شده است. اجازه دهید تاکید و صدها بار تاکید کنیم که خواست هیچ کارگر دارای حداقل آگاهی و شعور طبقاتی قطعا این نیست که آدم­ها صاحب ماشین شخصی باشند. کاملاً بالعکس ما حتی در همین برهوت کشنده سرمایه­داری خواهان وفور هر چه عظیم­تر وسایط نقلیه عمومی مدرن، مجهز، در هر کوره راه شهر و ده حاضر و صد البته که کاملا و از همه لحاظ رایگان برای همگان هستیم. اما سرمایه­داری این خواست را به گلوله می­بندد و کاری می­کند و شرایطی پدید می­آورد که داشتن خودرو اجبار زندگی هر انسانی گردد. این نیاز اجباری در جامعه ما بیشتر از خیلی کشورهای دیگر فاحش و دامن­گیر است. همه کارگران زیر فشار آوار تنگناهای ناشی از نبود وسایط نقلیه عمومی درون شهری و بین شهری، برای رتق و فتق امور حتمی و جاری روزانه خود احتیاج به خودرو دارند، با این همه اکثریت آن­ها این وسیله ضروری را ندارند، اما جمعیت وسیعی به هر شکلی که شده و با کم گذاشتن از نان بخور و نمیر فرزندان­شان، با کاستن از تمامی هزینه­های ضروری دیگر تلاش می­کنند تا به قول معروف قوطی کبریتی برای حل و فصل مشکلات روز خویش داشته باشند. در ایران از هشتاد میلیون جمعیت حی و حاضر کشور حدود شصت میلیون را نفوس کارگری یا جمعیت طبقه کارگر تشکیل می­دهند. نیمی از این شصت میلیون، انسان­های بزرگ­سال و عموما مادران و پدران و سرپرست­های خانواده­ها هستند، از این نیمه سی میلیونی حتی اگر فقط سی درصد پس از تحمل همه فشارهای معیشتی فرساینده و زیر شلاق نیاز اجباری، در زمره خریداران ارزان ترین خودروها قرار گیرند باز هم شمار آن­ها سر به نه تا ده میلیون می­زند. اما مساله به همین جا ختم نمی­گردد. جمعیت بسیار چشم­گیری از کارگران به دلیل سطح نازل و رقت بار بهای نیروی کارشان مجبورند به جای یک شیفت، چند شیفت در روز کار کنند، اکثریت قریب به اتفاق این جمعیت قادر به یافتن هیچ کاری نمی­گردند و در این گذر، همان اتوموبیل مورد نیاز اجباری رتق و فتق امور زندگی خود را تبدیل به نوعی وسیله کار می­کنند، عصرها و شب­ها و گاه و بیگاه به مسافرکشی می­پردازند تا شاید اجاره بهای مسکن و هزینه درمان کودکان بیمار خویش را فراهم سازند. تازه این نیز همه ماجرا نیست. چندین میلیون کارگر اصلا بیکارند و هیچ ریالی برای امرار معاش خود و خانواده خویش از هیچ سرمایه­داری دریافت نمی­کنند. حاصل جمع همه این حرف­ها این است که در جامعه هشتاد میلیونی ایران با شصت میلیون نفوس کارگری بالاخره یک جمعیت عظیم ده میلیونی به حکم اجبار و زیر فشار شلاق قهر سرمایه­داری باید برای خود اتوموبیلی دست و پا نمایند. با این توضیحات به سراغ نکته مهم دیگری رویم.

همه آمارها و گزارشات مندرج در رسانه­ها می­گویند و همه ما با چشمان باز خویش شاهد این هستیم که بهای بدترین، نامرغوب­ترین، بی کیفیت­ترین و ارزان­ترین خودروها هم در طول سال­های اخیر فوران کرده است و چند صد هزار، چند صد هزار و بعضا میلیون، میلیون تومان بالا رفته است. این را نیز همگی خوب می­دانیم که انفجار قیمت­ها فقط در مورد خودرو نبوده است، بلکه کلیه مایحتاج اولیه معیشتی کارگران از نان و آب و برق و سیب زمینی و گوجه فرنگی و برنج و گوشت گرفته تا پوشاک و هر چیز دیگر را شامل گردیده است. نتیجه محتوم این روند، تنزل روزافزون سطح خورد و خوراک و پوشاک و همه چیز توده­های کارگر بوده است. در چنین شرایطی و در دل چنین اوضاع و احوالی همان جمعیت ده میلیونی کارگرانی که تا دیروز به هر شکل و با تحمل هر مشقتی برای حل و فصل معضلات زندگی خود اتوموبیلی تهیه می­کردند دیگر قادر به انجام این کار نیستند. این مهم­ترین و واقعی­ترین دلیل کسادی بازار خودرو در شرایط روز ایران است. خریداران ماشین­هایی مانند پراید و پژو معمولا کارگران بوده­اند، صاحبان سرمایه و طبقه عریض و طویل سرمایه­دار ایران، جمعیت چندین میلیونی سرمایه­دار صاحب کارخانه، تاجر، بانک­دار، صراف، مالک بنگاه حمل و نقل، دولت­مرد، سپاهی، مزرعه­دار، مجلس نشین، بسیج سالار، روحانی، بساز و بفروش، صاحب شرکت­های آدم فروشی، تکنوکرات عالی­مقام، قاضی، زندانبان، امرای پلیس و ارتش، وزیر، وکیل، بوروکرات صدرنشین و خیل بی شمار کرکسان مردارخوار به برکت خوان یغمای استثمار ده­ها میلیون کارگر، مالک چنان حجم عظیم سرمایه­ها و ثروت­هایی هستند که نگاه کردن به این نوع اتوموبیل­های بی کیفیت ارزان را هم هتک حرمت خویش می­یابند. خریداران ماشین­های مانده در انبارها همان جمعیت ده میلیونی کارگران می­باشند که اکنون با افتادن به ورطه سیه روزی­های انبوه­تر و غیرقابل تحمل­تر، قادر به تهیه این نیاز زندگی خود نیستند. جای تردیدی نیست که بخش­های مختلف طبقه سرمایه­دار نیز این وضعیت را سوژه مناسبی برای تسویه حساب­های متعارف میان خود می­سازند. از ظهور آن به عنوان یک فرصت برای داغی بازار رقابت و دست­اندازی به طول و عرض و حجم سرمایه­ها و سودهای یک­دیگر بهره می­گیرند. سرمایه­داران سپاهی آن را مهلت مطلوبی برای به ورشکستگی انداختن خودروسازی­ها و از این طریق بلعیدن این صنایع عظیم توسط خویش می­بینند. جماعت دیگری از صاحبان سرمایه به آینده این ورشکستگی چشم می­دوزند تا شاید ابعاد تسلط خود بر بازار فروش خوروهای وارداتی را توسعه دهند و محکم­تر گردانند. همه این­ها مسلما موضوعیت دارند، اما دلیل اصلی کسادی بازار خودرو در شرایط روز را باید در تهاجم بسیار وحشیانه سرمایه به معیشت توده­های کارگر و فلاکت باز هم ژرف­تر فروشندگان نیروی کار جستجو نمود. این روزها ده­ها هزار کارگر خودروساز به آن چه در روز تولید می­کنند نظر می­اندازند. میلیون­ها سرمایه­دار جوراجور را می­بینند که از حاصل استثمار آنان سرمایه روی سرمایه می­اندوزند، که سراسر جامعه را دشت پهن انباشت سرمایه­های خویش ساخته­اند، که گرانبهاترین مدل­های خودرو روز جهان هدیه بسیار ناقابل وقت و بی وقت آن­ها به بچه­های­شان است، این کارگران آن گاه به اتوموبیل­های بی شمار حاصل کار روزانه خود نگاه می­کنند، به دار و ندار معیشتی خود چشم می­دوزند و می­بینند که قادر به خرید کم بهاترین تولیدات روزمره خویش و مورد احتیاج اجباری خانواده خود نیز نمی­باشند. درست همان گونه که همه کارگران جهان از هر نوع حق و حقوق و دخالت در آن چه تولید می­کنند، یک­سره ساقط هستند. هر چه غذا هست را آنان تولید می­کنند، اما خود و هم­زنجیران­شان میلیون، میلیون از گرسنگی می­میرند. تمامی لباس های فاخر دنیا را آن­ها تولید و تهیه می­نمایند، اما خود برهنه و عور هستند. کل کاخ­ها و آسمان­خراش­های عظیم جهان یا دل­رباترین ویلاها را می­سازند، اما خود ده، میلیون، ده میلیون از حق سکونت در حلبی آبادها هم محروم می­گردند. به حکم سرمایه شب و روز گلوله و تانک و توپ و بمب می­سازند و کل این­ها به امر سرمایه، توسط مزدوران سرمایه بر سر زنان و کودکان و توده عظیم هم­زنجیر خودشان فرو می­بارد.

به مساله خودرو و رکود بازارش برگردیم. در حال حاضر یک اعتراض عمومی نسبت به سیر صعودی قیمت خودروها در شبکه اجتماعی راه افتاده است. کارگران ایران خودرو بسان سایر کارگران نسبت به بالا رفتن قیمت­ها واکنش نشان داده­اند. طبق اخبار رسیده در این هفته، نهاد پلیسی موسوم به حراست ایران خودرو چهار نفر از کارگران را به خاطر همین تلاش در شبکه­های اجتماعی، مربوط به این کار دستگیر کرده است. اساس کار کمپین این است که کارگران خودرو نخرند، هر گونه خرید را تحریم کنند، بازار فروش خودرو را از رونق فرو اندازند و از این طریق سرمایه­داران و دولت مالک خودروسازی­ها را مجبور به کاهش قیمت­ها سازند. کارگران زیادی به این کمپین پیوسته­اند. کارگرانی که بدون کمپین هم زیر فشار فقر قادر به خرید خودرو نیستند. کمپین امتناع از خرید تولیدات خودروسازی­ها مسلما تا همین جا تاثیراتی داشته است. ده­ها هزار اتوموبیل در انبارها مانده است و سرمایه­داران قادر به واگرد سرمایه و اضافه ارزش­های موجود در آن­ها نشده اند. اضافه کاری درون کارخانه­های اتوموبیل سازی به کلی حذف گردیده است. بیم ورشکستگی چه بسا بر شرکت­ها مستولی گردد، شاید حتی صاحبان سرمایه و دولت آن­ها مجبور به کاهش قیمت­ها شوند. همه این­ها احتمال وقوع دارند، اما سئوال اساسی این است که آیا راه واقعی مبارزه علیه افزایش قیمت­ها این است؟ آیا می­توان این شکل اعتراض را به همه حوزه­های دیگر تعمیم داد؟ می­توان با سلاح امتناع از خرید مایحتاج اولیه زندگی به جنگ نظام سرمایه­داری رفت؟

پاسخ مسلما مثبت نیست. آن چه سرمایه بر سر ما می­آورد را فقط از یک راه می­توان چالش کرد و به مصاف واقعی کشید. باید در شیپور پر شور مبارزه طبقاتی دمید. سرمایه به هر جنایتی علیه ما دست می­یازد، زیرا که قدرت دارد، دولت و ارتش و سپاه و بسیج و پلیس و مجلس و قوه قضائیه و شکنجه­گاه و زندان و حوزه علمیه و سازمان­های عظیم مهندسی افکار و شستشوی مغزی و همه چیز دارد. قدرت سرمایه را فقط و فقط با قدرت متحد، متشکل، شورایی و سراسری ضد سرمایه­داری توده­های وسیع طبقه کارگر می­توان پاسخ گفت. رمز و راز همه چیز در همین جا قرار داد. می­توان هر روز لیست مطولی از خواسته­ها پیش کشید و علیه زنجیره بی انتهای جنایات سرمایه اعتراض نمود، اما بدون قدرت متشکل شورایی توده­های طبقه خود نه هیچ خواستی را جامه عمل خواهیم پوشاند و نه هیچ اعتراضی را به ثمر خواهیم نشاند. این قدرت به اندازه کافی در ما، در وجود طبقه ما موجود است، باید به کار افتد، رشد کند، ببالد، متشکل شود، آگاه گردد، مبارزه علیه سرمایه شود، به قول مارکس قهر مادی ضد سرمایه­داری گردد. هر پیروزی اندک ما علیه سرمایه در گرو تلاش ما برای سازمان­یابی آگاهانه و شورایی این قدرت است، اما سازمان­یابی این قدرت نیز فقط در روند مبارزه جاری روزمره ما محقق می­گردد. قیمت­ها بالا و دستمزدها نازل است. جمعیت عظیمی از توده­های طبقه ما گرسنه­اند، بیکارند، فاقد امکانات دارو و درمان و دکتر هستند، به آموزش و مدرسه و معلم دسترسی ندارند، هر اعتراض آنان سرکوب می­شود. حق نفس کشیدن از آن­ها سلب شده است. کودکان­شان مجبور به کار هستند، تبعیضات وحشتاک جنسی آن­ها را به ستوه آورده است. در مقابل این همه جنایت و مصیبیت و سیه­روزی نمی­توان به تحریم توسل جست. باید به مبارزه طبقاتی روی نهاد و مبارزه طبقاتی در گرو وجود یک جنبش اگاه شورایی سرمایه ستیز است. جنبش شورایی ضد سرمایه­داری نیز در خلاء پدید نمی­آید، بر متن مبارزه روز است که می­جوشد و می­بالد و بالغ می­گردد. توده­های هم­زنجیر ما همه جا به حکم زندگی و موقعیت خود درگیر این ستیز و جنگ و کشمکش هستند. کارگران مس سرچشمه مدت­ها علیه کاهش دستمزد و برای حفظ اشتغال خود در مبارزه به سر بردند. کارگران آبگینه قزوین و «تولیدی تهران» نیز همین کار را کردند. کارگران ایران خودرو و سایپا و دیگر خودروسازی­ها نیز سال گذشته در اعتراض به حذف بخشی از دستمزدشان دست به اعتصاب (غذا) زدند. شمار اعتصابات این سال­ها سر به فلک می­کشد. کمبود مبارزه و اعتصاب نداریم. باید این مبارزات را به یک جنبش سراسری شورایی نیرومند و آگاه ضد سرمایه­داری ارتقاء داد. بیائید دست به کار ایفای این نقش و پیشبرد این هدف گردیم.

بیست و سوم شهریور ١٣٩۴