بُغض الیورهای کوچک!
ترجمه: مهتاب صفرزاده
الیور
تویست، دختر
كبریتفروش، جودی آبوت و... قهرمانان دوران كودكی بسیاری از ما بودهاند؛
قهرمانانی كه سعی كردیم در كنار آن كه از آنها میآموزیم، برای محرومیتهای آنها
چاره كنیم.
بزرگتر كه شدیم تلاش كردیم، اما گویا تلاشمان برای رفع محرومیتهایشان چندان
رضایتبخش و كافی نبود؛ چرا كه در كنار ما، در دنیای ما و در قرنی كه زندگی
میكنیم، دویست و پنجاه میلیون الیور در سراسر جهان به زندگی فقیرانهشان خو گرفته
و تلاش میكنند زندگی و رنجهای آن را به دوش بكشند...
آنچه در پی میآید، گزارشی است از آخرین وضعیت «كودكان كار» در سراسر جهان كه توسط دیدهبانان حقوق بشر (hrw)؛ سازمان بینالمللی كار (ILO) و صندوق حمایت از كودكان سازمان ملل (unicef) تهیه و در نخستین روزهای فوریه 2007 انتشار یافت.
بر اساس آخرین آمار سازمان بینالمللی كار (ILO) كه در روزهای آغازین فوریه 2007 اعلام شد، نزدیك به دویست و پنجاه میلیون كودك پنج تا چهارده سال جزو كودكان كار بوده و اغلب آنها در كشورهای پیشرفته در حال بیگاریاند. از این تعداد، صد و بیست میلیون نفر به صورت تمام وقت در اختیار كارفرمایان قرار داشته و به صورت قانونی - ظاهرا قانونی- و غیرقانونی اوامر آنها را اطاعت میكنند.
آمارها نشان میدهد، كشورهای آسیایی با فراوانی شصت و یک درصد بالاترین آمار كودكان كار را به خود اختصاص دادهاند و در جایگاه بعدی كشورهای آفریقایی با سی و دو درصد و آمریكی لاتین با هفت درصد قرار دارند.
بر همین اساس، شاخصترین زمینهی كاری كودكان كار در مناطق روستایی، زمینهای زراعی و در مناطق شهری، كارهای خدماتی و پادویی انواع شركتهای تجاری و اكثرا تولیدی بزرگ و كوچك است. فراموش نكنیم گروهی كه در این مراكز بیگاری میكنند، خوششانستر از همسالانشان هستند، چرا كه توانستهاند از كمند گروههای تبهكار چون قاچاقچیان اسلحه، اعضای بدن، مواد مخدر و فروش دخترها و پسرها به منظور انجام امور غیراخلاقی گریخته و در امان بمانند.
بررسیها نشان میدهد، بسیاری از كودكان كه به گروه كودكان كار نمیپیوندند، در خانواده به كار گرفته شده و از سن چهار سالگی تا هفده سالگی به عنوان بازوی فعال خانواده، انواع مسئوولیتها از نگهداری از خواهر و برادرهای كوچكتر تا كار بر روی زمین زراعی را میپذیرند.
در برخی موارد، درآمد این كودكان بخش عمدهی از نیازهای مالی خانواده را بر طرف میكند؛ به ویژه در خانوادههای نیازمندی كه والد یا والدین به بیماری خاصی چون سرطان، ایدز، معلولیت و... دچار هستند.
اگر بتوان كار كودكان را به عنوان ضرورتی برای كمك به معیشت خانوادههای نیازمندشان دانسته و به دیده اغماض به آن نگریست، اما یا میتوان چشم بر روی تبعات منفی ناشی از كار كودكان چون ترك تحصیل و بیماری آنها بست؟
مرگ جسم و جان
گزارشهای سازمانهایی چون سازمان بینالمللی كار، دیدهبانان حقوق بشر، دیدهبانان حقوق كودكان و یونیسف نشان از شرایط بسیار نامطلوب كودكان كار در سراسر جهان دارد. تحمل ساعتها كار طولانی در شریط نامطلوب و غیرانسانی، قرار داشتن در معرض انواع آسیبهای جسمی و روحی، كار در زیرزمینهای نمور و تاریك كه عامل اصلی بروز بیماریهایی چون رماتیسم مفصلی و قلبی و كمبینایی است، بیماریهای ریوی به ویژه دربارهی كودكان كاری كه در كارخانههای آرد و سیمان و یا كارگاههای قالیبافی كار میكنند، سوءتغذیه و اختلال در رشد جسمی و ذهنی و تخریب روانی كودكان، همه مصادیقی از ظلم علیه این انسانهای بیگناه و بیپناه است. كافی است تنها به دو نمونه از این رنجها بنگریم:
كودكانی كه در كارخانههای ابریشمبافی هند كار میكنند، مجبور هستند تا برای پاك
كردن پیلههای كرم ابریشم دستان كوچك خود را در آب داغ وارد كرده و بوی نامطلوب
انواع مواد شیمیایی به ویژه مواد شیمیایی موجود در آب داغ را استنشاق كرده و باز هم
به كار طاقتفرسی خود ادامه دهند.
بالاترین آمار ابتلا به بیماریهای ریوی و در نهایت سرطان ریه و دستگاه تنفسی، قطع
انگشتان دست به دلیل كار با دستگاههای ریسندگی و رماتیسم مفصلی و حساسیت پوستی به
دلیل تماس دایمی با آب متعلق به كودكانی است كه در كارخانههای ابریشمبافی هند كار
میكنند.
برخی دیگر از آمارها نشان از شریط نامطلوب كودكانی دارد كه در مزارع نیشكر السالوادور مشغول به كار هستند. به طوری كه این كودكان مجبورند چیزی حدود نه ساعت در گرمی طاقتفرسای آفتاب به آتش زدن ساقههای نیشكر در فصل برداشت محصول بپردازند، كه آمار بالای سوختگی دست و پا و حتی صورت این كودكان و مرگ در اثر آلودگی زخمها، نگرانی بسیاری از سازمانهای مسئوول را برانگیخته است؛ اما كارفرمایان بدون توجه به این قبیل مسایل كماكان از كودكان كار برای آتش زدن مزارع نیشكر خود بهرهكشی میكنند.
ترك تحصیل، از دست دادن زندگی آرام مانند سایر كودكان، قرار گرفتن در معرض انواع تهاجمها، سوءاستفادهی جنسی، كاهش امنیت و سلامت روحی و جسمی، اجبار به كار طاقتفرسا به مدت طولانی، ترس و وحشت دایمی و... همگی بخش دیگری از رنج كودكان كار است. آمار دیدهبانان حقوق كودكان و حقوق بشر نشان میدهد این شریط نابسامان تنها مختص كودكان كار در كشوری خاص نبوده و كودكان كار سراسر جهان در این شریط نامطلوب قرار دارند.
برای بازگویی رنج كودكان كار همین بس كه بسیاری از آنها در مقابل كار طاقتفرسی خود نه پولی دریافت میكنند و نه وعدهی غذای كامل؛ نهایت لطف كارفرمایان به آنها، ارایهی جایی برای خواب و لقمه نانی برای زنده ماندن و دست و پا زدن میان مرگ و زندگی است.
مزارع و كودكان
از نزدیك به دویست و پنجاه میلیون كودك كار در سراسر جهان، صد و هفتاد میلیون نفر (معادل هفتاد درصد) در بخش كشاورزی بیگاری میكنند، كه جدا از كار طاقتفرسا در معرض آلودگی با سموم زراعی، نقص عضو به دلیل كار با وسایل و ماشینآلات كشاورزی، سوختگی، انواع جراحتها و... قرار دارند.
گزارشهای اخیر سازمان بینالمللی كار، آمار فعالیت كودكان كار در زمینهای زراعی و یا بخشهای مرتبط با بخش كشاورزی چون كارخانههای نساجی، فرش و گلیمبافی، تولید الیاف و... را ده برابر حضور كودكان در سیر بخشها اعلام میكند.
آمارهای به دست آمده از گزارشهای دیدهبانان حقوق بشر در كشورهایی چون مصر،
اكوادور، هند و ایالات متحده نشان میدهد این كارگران كوچك بیش از همسالان كارگر
خود در سیر كشورها در معرض انواع آسیبها قرار داشته و بالاترین آمار سوءاستفاده
جنسی را نیز به خود اختصاص دادهاند.
نگاهی به چند نمونه وضعیت كودكان كار فعال در بخش كشاورزی و بخشهای مرتبط به آن
بیشتر مشخص میكند؛ بررسیهای دیدهبانان حقوق بشر دربارهی وضعیت كودكانی كه در
كارخانههای نساجی و بافت انواع منسوجات فعالیت میكنند، نشان داد هر سال رقمی
برابر یك میلیون كودك تنها به انجام كارهای بیهودهیی چون جدا كردن اجساد حشرات از
غوزههای پنبه، پیلههای كرم برایشم و... مشغول هستند، كه اشتغال به این امور از
بارزترین نمونههای بیگاری كودكان است. مهمتر آن كه اغلب این كودكان در مقابل كار
بیهوده و طاقتفرسای خود فقط یك وعده غذا دریافت كرده و هیچ مزدی بابت این بیگاری
دریافت نمیكنند.
در اكوادور نیز وضعیت كودكان كار به همین منوال است. در این كشور حدود ششصد هزار كودك در زمینهای زراعی به كار مشغول هستند كه نیمی از آنها فقط به چیدن موز از درختان و بستهبندی آنها مشغول هستند. فراموش نكنیم آنها نیز دستمزدی دریافت نكرده و یا دستمزد آنها به یك وعدهی غذا و یا چند سكه محدود میشود.
گزارشهای دیدهبانان حقوق بشر از آمریكا، حاكی از آن است كه بیش از یك میلیون و سیصد هزار كودك فقط در مشاغلی چون كار در زمینهای زراعی، كاشت انواع گیاهان، جمعآوری محصولات زراعی، كار در كارخانههای تولید مواد غذایی، نساجی، پاك كردن دانههای گیاهی و... فعال هستند كه این كودكان نیز در شریط بسیار نامطلوبی به بیگاری مشغول هستند.
در
هند نیز بسیاری از كودكان به گروههایی موسوم به «گروههای كار كودكان» وارد شده و
به صورت گروههایی به كار در مشاغل پست و زیانآور مجبور میشوند. رقم دقیق ین
كودكان به پانزده میلیون نفر میرسد كه نزدیك به نیمی از آنها در مكانهای نامعلوم
مشغول به كار هستند و بیش از نیم دیگری از این كودكان در نگهداری از زمینهای
زراعی، كاشت و جمعآوری محصولات زراعی و مشاغلی از این دست در حال كار بوده و نسبت
به گروه نخست شریط قابل قبولتری دارند.
كودكان كار در شرایطی این مشاغل بیهوده، سخت و طاقتفرسا را تحمل میكنند كه بر
اساس كنوانسیون بینالمللی حقوق اجتماعی و سیاسی كودكان (ICCPR)
هر كودك باید از حقوق خود برخوردار بوده و تحت حمایت خانواده، اجتماع و قوانین كشور
خویش قرار بگیرد. این قوانین به ویژه برای همهی كودكان و نوجوانان زیر هجده سال
اجرا شده و كودكان و نوجوانان از حق قانونی خود برای برخورداری از تحصیل رایگان،
آموزش مهارتهای زندگی و اجتماعی، سلامت جسمی و روحی، حقوق اجتماعی، فرهنگی، سیاسی
و... برخوردار شوند.
تشكلهای كاری و كودكان
شاید بتوان تشكلهای كاری حمایت كننده كودكان و نوجوانان را نور امیدی برای حمایت از آنها دانست. اغلب این گروهها، كودكان و نوجوانانی را تحت حمایت خود قرار میدهند كه والدین آنها درآمد بسیار پایینی داشته (كمتر از پانزده دلار در روز) و ناتوان از پرداخت هزینهی زندگی خود هستند. و یا در زمرهی خانوادههای نیازمند و مقروض قرار دارند. در موارد نادری نیز كودكان و نوجوانان كار میكنند تا بدهیهای فراوان والدین و یا حتی والدین والدینشان را بازپرداخت كنند و بدهی آنها را با كمك این گروههای حمایتكننده بپردازند؛ كه به این ترتیب تمام دستمزد آنها بابت بدهیها تصاحب میشود.
ین
گروهها در سال 1956 میلادی بر اساس كنوانسیون سازمان ملل (UN)
شكل گرفته و قوانینی برای آنها تدوین شد؛ اما هیچ یك از این قوانین با وجودی كه هر
سال مروری بر آنها شده و قوانین جدیدی به آن افزوده میشود، كارایی لازم را نداشته
و نمیتوانند پاسخگوی نیاز كودكان و نوجوانان باشند.
بر اساس آمار، میلیونها كودك كار هر سال در سراسر جهان تحت پوشش این مراكز قرار
میگیرند، اما تردیدی نیست كه مشكلات فراوانی در نحوهی اداره و روند كاری این
مراكز دیده میشود.
گزارشهای دریافتی از دیدهبانان حقوق بشر در سال 2005 میلادی از هند از شرایط
نابسامان این تشكلها حكایت دارد؛ به طوری كه بالاترین آمار آزار و اذیت جسمی،
روحی و جنسی كودكان و نوجوانان متعلق به گروههای كار فعال در هند است. این وضع در
پاكستان، بنگلادش و كشورهای فقیری از این دست نیز به وضوح مشاهده میشود.
بیگاری در خانهی ناآشنا
در كنار كودكانی كه به عنوان كودكان كار توجه بسیاری از مجامع بینالمللی را به خود جلب كردهاند، برخی دیگر اگر چه شاید به ظاهر در گروه كودكان كار قرار نمیگیرند، اما خود گروه بزرگ اما بیسرپرست و فراموش شدهای را تشكیل میدهند كه بیتردید آنها نیز نیازمند یافتن پناهی مطمئن هستند.
در بسیاری از كشورهای جهان چون اندونزی، مالزی، هند، بنگلادش، فیلیپین و بسیاری از كشورهای آفریقایی و... كودكانی هستند كه به كار در منزل خود و دیگران گماشته میشوند كه این گروه از دید بسیاری جزو كودكان كار طبقهبندی نمیشوند!
این گروه كه بیشتر آنها را دختران تشكیل میدهند، به صورت گروهی یا به تنهایی به عنوان مستخدم در منازل مسكونی، هتلها و... به كار گرفته میشوند.
این عده نه تنها شانس تحصیل و فراگیری مهارتهای اجتماعی- فردی را هیچگاه نمییابند، بلكه در معرض انواع سوءاستفادهها اعم از مالی، جنسی، عاطفی- احساسی، اجتماعی و... قرار میگیرند، كه در صورت اعتراض نه تنها شغل خود را از دست میدهند، بلكه ورود آنها به كاری دیگر با مشكلات فراوانی روبرو است چرا كه كارفرمای قبلی آنها برای حفظ حیثیت خود انواع اتهامات را به آنها وارد میكند؛ اتهاماتی كه هرگز مرتكب آن نشدهاند و پس از آن بیكار و بیسرپناه در اجتماع رها شده و به جمع كودكان خیابانی افزوده میشوند.
آمار سازمان بینالمللی كار نشان میدهد هر چند اطلاع دقیقی از تعداد كودكان و نوجوانانی كه به كار در منازل گماشته میشوند دقیقا در دسترس نیست، اما بیتردید بخش دیگری از كودكان كار را این گروه بزرگ، اما ناپیدا، تشكیل میدهند. از سوی دیگر، مخفی ماندن آنها از دید اجتماع باعث میشود تا این گروه متحمل بیشترین آسیبها بشوند. شاخصترین فعالیت این گروه را میتوان به كار در منازل به عنوان آشپز، مستخدم و... و نگهداری از كودك و سالمند تقسیمبندی كرد.
اطلاعات و آمار دیدهبانان حقوق بشر نشان میدهد كشورهایی چون السالوادور در سال 2003 میلادی، گواتمالا در سال 2000، اندونزی در سال 2005، مالزی و اندونزی در سالهای 2005 و 2004 میلادی و غرب آفریقا در سال 2002 بالاترین آمار سوءاستفاده از كودكان و نوجوانان كار را به خود اختصاص دادهاند، كه در این بین عمدهترین آمارها متعلق به كودكان و نوجوانانی است كه در منازل متمول، هتلها و رستورانها و حتی خانهی خود به كار گماشته شدهاند.
در نگاهی اجمالی كودكان كاری كه به عنوان كارگر برای كار در منازل یا مراكز دیگر به بیگاری كشیده میشوند، بالاترین آمار خشونت، سوءاستفاده جنسی و سوءاستفادههای مالی را به خود اختصاص دادهاند. سازمانهای جهانی از این گروه به عنوان «كارگران پنهان» یاد میكنند.
كودك سرباز
هر چند بیگاری كودكان و نوجوانان در مشاغل مختلف یكی از بارزترین نمونههای پایمال كردن حق كودكان و نوجوانان بوده و به هیچ ترتیب نمیتوان این حقكشی را توجیه كرد، اما وضعیت كودكان سرباز به مراتب وحشتناكتر و دردناكتر از كودكان كار است.
بررسیهای دیدهبانان حقوق بشر نشان میدهد كودكان بسیاری از نقاط مختلف جهان به عنوان سرباز به میدانهای نبرد فرستاده میشوند، كه نتیجهی حضور این كودكان در چنین مكانهای خشونتزایی چیزی جز ابتلا به انواع بیماریهای روحی- روانی و مرگ زودهنگام نیست.
از شاخصترین نمونههای حضور كودكان سرباز میتوان به حضور كودكان در جنگ جمهوری دموكراتیك كنگو، لیبرایا، سودان، اوگاندا، لبنان، عراق، افغانستان و... اشاره كرد.
گر چه بسیاری از این كودكان بیگناه در جنگ جان باختند، اما عدهی زیادی از آنها نیز در اثر ابتلا به بیماریهای روانی، ایدز، بیماریهای پوستی، سوءتغذیه و... به ظاهر زندهاند، اما زندگی آنها با انتظار مرگ سپری میشود.
قاچاق كودكان
گزارشهای دیدهبانان حقوق بشر نشان میدهد، بسیاری از كودكانی كه به قصد كار و یافتن آیندهی روشن به گروههای قاچاق كودكان میپیوندند، مدتها در شریط سخت و پر التهاب زندگی میكنند و با تحمل سفرهای چند ماهه تا چند ساله، در جستجوی فردایی روشن هستند.
آمارهای دیدهبانان حقوق بشر نشان میدهد، هر سال بیش از یك میلیون كودك توسط گروههای قاچاق انسان مورد تهاجم قرار گرفته و از مكانی به مكان دیگر جابهجا میشوند، اما در شریط ابتلا به بیماریهای ساده تا حاد و تجربههای وحشتناكی چون تجاوز جنسی، بدون رسیدن به هدف خود در جامعه رها میشوند.
به طور مثال در توگو هر سال بین هفتصد هزار تا یك میلیون كودك قاچاق میشوند، كه این قاچاق دوطرفه و به صورت ورود كودكان و نوجوانان دیگر كشورها به این كشور یا به عكس است. این كودكان از نظر توان خواندن و نوشتن مهارتهای دیگر در حداقل قرار داشته و پس از ورود به كشور هدف از حداقل امكانات برخوردار میشوند، این امكانات تنها در یافتن جایی برای خواب و حداكثر یك تا دو وعدهی غذایی محدود میشود.
آمارها نشان میدهد این كودكان نخستین بار توسط كارفرمای خود مورد تهاجم روحی و جسمی قرار گرفته و پس از آن با انواع ناملایمات اعم از تجاوز جنسی، آزار و اذیتهای روحی و جسمی، تنبیه بدنی، عدم پرداخت حقوق (به فرض قول پرداخت حقوق ماهیانه)، نامناسب بودن محل اقامت از هر نظر، بیكاری و خستگی مفرط به دلیل كار زیاد و طاقتفرسا، ابتلا به انواع بیماریهای روحی و جسمی و.... روبرو میشوند.
در نگاه پایانی، فراموش نكنیم كه تفاوتی میان قاچاق و آزار و اذیت كودكان به هر شكل، از نظر جنسیت وجود نداشته و هر دو جنس به یك نسبت در معرض خطر قرار دارند. اما الگوی سوءاستفاده از دو جنس متفاوت است؛ به طوری كه پسرها بیشتر برای كار در زمینهای زراعی و مراكز صنعتی و به طور كلی كارهای سخت و طاقتفرسا انتخاب شده و دخترها برای كار در منازل، هتلها و... ورود و فعالیت در گروههایی كه اعمال خلاف عفت انجام میدهند و یا به عنوان كارگر جزء در مراكز صنعتی انتخاب میشوند. اما این گروهها برای قاچاق كودكان و اعضای بدن آنها، قاچاق كردن كالا و موادمخدر و... از هر دو جنس به یك نسبت بهره میبرند.
با نگاهی به آنچه دربارهی وضعیت كودكان كار بیان شد، رسیدگی به وضعیت این موجودات بیپناه نیازمند توجهی ویژه است؛ به ویژه آن كه نمیتوان این وضعیت نابسامان را محدود به منطقه، گروه جنس و یا رنگ و نژادی خاص دانست.
منبع:
روزنامهی «همشهری»